این روزها که زمزمه اصلاح نرخ بنزین بعد از مدتها دوباره مطرح شدهاست؛ بیگمان برای شما سؤال شده که چرا این پرونده همچنان باز است؟
محمدجوادخالقی پژوهشگر و دانشجوی کارشناسیارشد جامعهشناسی – این موضوع از آن دست مسائلی است که بهطور مقطعی درباره آن سخنان بسیاری مطرح میشود و پس از مدتی دوباره التهاب آن از بین میرود؛ برای فهم مسئله نیازمند به در نظر گرفتن همه ابعاد آن هستیم. واقعیت ماجرای بنزین ناترازی و فاصله زیاد بین میزان عرضه و تقاضا (یا مصرف) است. رفتار مصرفی جامعه، مصرف بالای خودروهای داخلی، خودروهای فرسوده، کمبود زیرساخت در زمینه سوختهای جایگزین و ظرفیتهای ترابری عمومی، قاچاق سوخت از عوامل غیر قیمتی هستند که بر رشد مصرف بنزین اثر گذاشتهاند. در این بین به نظر میرسد عامل قیمتی موضوعی است که نسبت به سایر موارد، تغییرات کمتری داشته است. در این رابطه ذکر چهار نکته ضروری است.
نکته اول؛ دولت باید سهم عوامل قیمتی و غیر قیمتی را مشخص کند
نکته اول که باید در نظر گرفت همه عوامل قیمتی و غیر قیمتی هر کدام سهمی در این مسئله دارند و بر یکدیگر میتواند اثر بگذارد. متأسفانه آمارها و دادههای دقیقی مبنیبر اینکه میزان سهم هرکدام چقدر است و اینکه چگونه و تا چه اندازهای از یکدیگر اثر میپذیرند در دسترس نیست ابتدا باید بازوهای پژوهشی دولت این موضوع را بررسی کرده و در اختیار رسانهها قرار دهد تا این مسئله بیش از پیش دچار ابهام و سردرگمی نشود.
نکته دوم؛ قربانیان خاموش تصمیمگیری!
نکته دوم، هنگام بحث و بررسی درباره یک برنامه سیاستی در جلسات هیئتدولت، مجلس و… صحبتی از هزینه اجتماعی آنها نمیشود حال آنکه این اقدامات در بلندمدت اثرات و «هزینه اجتماعی» ایجاد میکند یا اینکه هنگام اعمال یک تصمیم یا نظر توسط مدیران هزینههای اجتماعی آنطور که باید در نظر گرفته نمیشود. هزینههایی که خود مسئله جدیدی ایجاد کرده و باعث شده مسئولان بهناچار دنبال برنامهریزی دوباره بروند. گاهی متوجه این اثرات نشده و آن را بهعنوان مسئله جدید در نظر میگیرند. این گونه است که شاهد یک نظام مسائل مزمن، مبهم و در هم پیچیده هستیم.
نکته سوم؛ آیا تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی در برنامههای دولتی در نظر گرفته میشود؟
بیتوجهی به گستردگی کشور و تفاوتهای فرهنگی-اجتماعی باعث شده تا مسئولان در برنامهها و سیاستها نسخه واحد و یکسانی برای کلیت کشور در نظر بگیرند حتی در مسائل همه شمول مانند بنزین نیز باید این تفاوتها را در نظر گرفت. سهم قشرهای اجتماعی و مناطق کشور در مسئله ناترازی بنزین باید روشن شود یعنی مثلاً میزان مصرف در کدام قشرهای اجتماعی بیشتر است؟ رفتار مصرفی کدام منطقه سهم بیشتری در ناترازی دارد؟ عوامل غیر قیمتی ناترازی که ذکر آن رفت در کدام منطقه سهم بیشتری دارد؟ اینها سؤالاتی است که پیش از هر صحبتی درباره مسائل باید بررسی شود. نهتنها در بنزین بلکه در دیگر بخشهای آب و انرژی این معضلات وجود دارد.
نکته چهارم؛ بدون اعتماد، اصلاحات ناممکن است!
نکته چهارم که اهم مسائل است بازسازی اعتماد و سرمایه اجتماعی است. آنچه که در ماجرای بنزین 98 رخ داد فارغ از موارد دیگر ریشه در کاهش سرمایه اجتماعی و نبود اعتماد بین دولت-ملت نیز داشت. تشریح مفهوم سرمایه اجتماعی در این مجال نمیگنجد اما کارکرد اصلی آن در این است که هنگام نیاز به هزینه اجتماعی، داشتن سرمایه اجتماعی میتواند در کاهش هزینه اجتماعی مؤثر باشد بهعبارتی بهتر نبود سرمایه اجتماعی باعث مقاومت جامعه در برابر سیاستهای اصلاحی میشود. تا وقتی که این اقدام صورت نگرفته باشد حتی صحبت کردن از اصلاح نرخ بنزین ممکن است خطرناک باشد